برای من قصه بگو 4
«جی» در خلیج کوچک شنی زندگی میکند. عموی او که «دنی» نام دارد به او میگوید در اینجا یک کشتی که متعلق به دزدان دریایی بوده، غرق شده و گنجی در آن پنهان است. یک شب طوفان شدیدی رخ میدهد و باعث میشود مقداری از وسایل کشتی غرقشده روی آب بیاید. جی، عموها و پدرش تصمیم میگیرند به آنجا بروند. عموی جی از جی میخواهد وقتی او به داخل میرود جی همهچیز را از طریق صفحة کامپیوتر کنترل کند. وقتی عموی جی به صندوقچه میرسد جی فریاد میزند و میگوید به آن دست نزن چون ماهیان زیادی در آنجا زندگی میکنند. عمو دنی وقتی از آب بیرون آمد، فقط یک لولة استوانهای که با آن توپ پرتاب میکردند در دستش بود، او چشمکی به جی زد و گفت این گنج برای من کافیست. کتاب حاضر از مجموعة داستانهای کوتاه است که برای گروه سنی «ج» تهیه شده است. واگن قطار؛ ماجرای سم و کندی و پیکنیک در روز بارانی بقیة داستانهای این مجموعه است.