رقص مرداب
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. داستان با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، نگاشته شده و خواننده را با خود همراه میکند. در داستان میخوانیم: ««سیاوش» و «فرید» در حیاط مشغول ورزش صبحگاهی بودند که «اصغر» یکی از همسلولیهایشان آنها را صدا زد. دیوارهای حیاط زندان به رنگ سیاه درآمده بود. زندان، حیاط چندان بزرگی نداشت و دو برج دیدهبانی در گوشهاش خودنمایی میکرد. حتی سربازانی که هر روز پست خود را تعویض میکردند، دیگر به ستوه آمده بودند».