دبیرستان: بدترین سالهای زندگیام
داستانهای نوجوانان آمریکایی - قرن 20م.
«ریف خاچاتوریان» که امسال وارد دبیرستان شده است با دبیرستان و قوانین آن بنای ناسازگاری دارد. او با مادر، خواهرش «جورجیا» و ناپدریاش زندگی میکند. پسری به نام «لئوناردو»، ریف را به قانونشکنی تشویق میکند. سایر شخصیتهای داستان هرگز لئوناردو را نمیبینند. وقتی رمان روبه جلو میرود ما متوجه میشویم برادر دوقلوی ریف، مرده است و ریف نمیتواند فراموشش کند. لئوناردو، همان برادر دوقلوست که همدم ریف است و کسی او را نمیبیند. ریف مُدام قوانین مدرسه را بههم میریزد. برای هر قانونشکنی به خودش امتیاز میدهد. ریف، نقاش بسیار خوبی است و درسهای مدرسه برایش کسلکننده است. ناپدریاش را دوست ندارد. سیر روایت، طوری است که به نظر میرسد نقاشیهای کتاب را ریف کشیده است. او ناپدریاش را به شکل خرس و یکی از معلمها را به شکل اژدها کشیده است. مادر ریف در رستوران کار میکند. او متوجه رفتار نامناسب ناپدری میشود و از او جدا میشود. با همکاری یکی از معلمها مدرسه راهحلی برای مشکلات ریف پیدا میشود او به جایی میرود که بتواند نقاشی بکشد و آزادتر باشد... .