درودگری کار بوزینه نیست: حکایتهایی از کلیله و دمنه به زبان مردم تهران
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14 / مترو - کاریکاتورها و کارتونها / حیوانها - افسانهها و قصهها
این مجموعه حاوی 17 حکایت از "کلیله و دمنه" به زبان ساده است که برای مسافران مترو، نوشته شده است. حکایت اول دربارهی قورباغهای است که با حیله، ماری را که برای او ایجاد مزاحمت میکرد به هلاکت رساند ولی عاقبت خود نیز به هلاکت رسید. در حکایت دوم به این نکته اشاره شده که هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده و در هنگام عمل سرافکنده و خجل باشی. در حکایت سوم، با عنوان "روباه حیلهگر و الاغ نادان" چگونگی فریب خوردن الاغ و کشته شدنش به دست شیر بیان میشود. حکایت چهارم، ماجرای صیادی است که به شکار میرود و آهویی شکار میکند و آن را بر دوش میگیرد تا به خانه ببرد که ناگاه خوکی به او حمله میکند. مرد تیری به قلب خوک میزند و خوک هم در آن میان به مرد حمله میکند و هردو در دم کشته میشوند. گرگی گرسنه به آنجا میرسد و شروع به خوردن گوشت میکند اما او نیز به وسیلهی صیاد دیگری کشته میشود. حکایت پنجم، داستان جماعتی از بوزینهها است که در شبی سرد، باد شمال میوزد و آنها را غافلگیر میکند. ناگهان کرم شبتابی مییابند و دورش جمع میشوند و بر آن هیزم میگذارند و شروع به دمیدن میکنند تا شاید آتش روشن شود. حکایتهای بعدی به همین ترتیب پیش میروند تا آنکه در حکایت پانزدهم میخوانیم: بوزینهای، نجاری را دید که بر چوبی نشسته بود و آن را میبرید و میخ پیش او بود، هرگاه یکی از آنها را میکوبید. میخ دیگری که از پیش کوبیده بود. درمیآمد. نجار در این میانه برای انجام کاری رفت. بوزینه بر چوب نشست و کار نجار را ادامه داد. دم او در شکاف چوب آویخته شد و آن میخ که در کار بود. پیش از آن که دیگری بکوبد، درآمد و هر دو تکه چوب به هم چسبید و دم او محکم در میان چوب بماند. از درد رنجور گشت و از حال رفت. نجار برگشت و او را آزاد کرد. و از اینجا گفتهاند که درودگری کار بوزینه نیست.