آرام
داستانهای فارسی - قرن 14
زمانی که «امیرعلی»، تنها فرزند خانواده «پارسا»، 16 ساله بود که پدرش با یکی از دوستانش در کاری شریک میشود، اما دوست پدرش به آنها نارو زده و تمام حقش را میخورد. بعد از این جریان، پدر امیرعلی کمتر به خانه میآمد، پس از مدتی امیرعلی متوجه میشود که پدرش معتاد به هرویین است. مدتی بعد، پدر امیرعلی به دلیل مصرف زیاد مواد میمیرد، آن هم درست زمانی که او آماده میشود تا وارد دانشگاه بشود. ورود امیرعلی به دانشگاه باب آشنایی او را با دختری به نام «آرام رستگار» باز میکند و... .