مروری بر مکاتب فلسفی حقوق بینالملل
حقوق بینالملل - فلسفه
عصر مکتبسازی در عرصة انسانی، به ویژه در فلسفة حقوق به سر آمده است و عصر امروز بیشتر، عرصة رویکردها و تفسیرهای گوناگون نسبت به میراث گذشتگان است. این سخن نه تنها میان حقوقدانان ایرانی، بلکه میان فیلسوفان غرب نیز به چشم میخورد. به همین دلیل، در میان آنها، کمتر متفکری مستقلاً به فلسفة حقوق بینالملل پرداخته است. بیشک حقوق و سیاست به هم وابستهاند و از یک دیگر تغذیه میکنند؛ از سویی رابطة میان قدرت و عدالت از نخستین موضوعات فلسفة حقوق و سیاست است. از این رو، فلسفة حقوق بینالملل، ذیل فلسفههای سیاست، حقوق و گاه اخلاق مطرح شده است. «فارتین کاسکه نیمی» استاد حقوق بینالملل دانشگاه هلسنیکی، دربارة فلسفة حقوق بینالملل میگوید: حقوق بینالملل از ابتدا یک پدیدة لیبرالی بوده است و سیاست و قدرت در آن جایی نداشته است، اما اکنون در عرصة عمل در چهارچوب واقعیات سیاسی عمل میکند. حقوق بینالملل براساس رضایت دولتها بنا شده و در عین حال نسبت به دولتها الزامآور است. این تعارض «دو جزئی» حقوق بینالملل را دچار آسیب کرده است. در مجموعة حاضر، هفت مقاله از دانشجویان دورة دکترای حقوق بینالملل دربارة نقد مبانی فلسفی حقوق بینالملل ارائه شده است. در این مقالهها: مکاتب حقوق طبیعی؛ پوزیتیوسیم حقوقی؛ هنجارگرایی؛ رئالیسم سیاسی و جامعهشناختی مدّنظر قرار گرفته است.