سبد سفارش شما خالی است!

داستان «سرزمین‌ بادخیز» به شیوة علمی ـ تخیلی نگاشته شده و حوادث آن در استان همدان ـ که مکانی بادخیز و حاصل‌خیز است، رخ می‌دهد. داستان دربارة خانواده‌ای است که در آن، پدر، یکی از تکنسین‌های سازمان انرژی‌های نو در استان است. او برای تعمیر و نگهداری توربین‌های بادی بایستی به همراه دیگر همکارانش به نقاط مختلف استان برود. این در حالی است که پسر وی به همراه دوستانش برای درس زمین‌شناسی، قصد جمع‌آوری سنگ‌های معدنی را دارند. آنها بدین‌منظور می‌خواهند با گروه تکنسین همراه شوند. سرانجام گروه تکنسین به همراه بچه‌‌ها به غار علیصدر می‌روند، اما در آن‌جا یکی از بچه‌ها که «روزبه» نام دارد گم می‌شود. جست‌وجو برای یافتن روزبه آغاز و سرانجام مشخص می‌شود که یکی از شرکت‌ها به شکلی غیرقانونی طی حفاری‌های خود، کارخانه‌ای زیرزمینی حاوی مواد معدنی استان همدان در غار علیصدر ایجاد کرده است و ورود روزبه به این کارخانه، باعث دستگیری او به وسیلة شرکت شده است. «سرزمین بادخیز» یکی از پنج داستان کوتاه این مجموعه است. عناوین دیگر داستان‌ها عبارت‌اند از: بچه‌های ایستگاه؛ ثبت‌نام؛ روز امتحان؛ و سایه روشن مثل زندگی.