نغمه؛ یک رویاپردازی کوتاه
داستانهای فارسی - قرن 14
«نغمه؛ یک رؤیاپردازی کوتاه»، همچون شعری مرموز و طولانی است. داستان یک رؤیاپردازی کوتاه که روی کاغذی سفید پروبال میگیرد و تبدیل به یک واقعیتی غریب میشود. داستانِ نویسندهای میانسال که تنهاییاش را به مانند دفتر یادداشت کهنهاش به هر سو میکشاند. دفتری شبیه به گهوارهای نجنبیده، که انتظار فرزندی از دل سکوت، رنگ و کلمه را میکشد و داستان یک مخاطب که این دنیای شگفتانگیز را نظاره میکند و میتواند هر کدام از ما باشد. سه شخصیت، سه دنیا، سه بازهی زمانی متفاوت، سه نگاه به مرکز! مرکزی به نام «نغمه». در بخشی از این کتاب میخوانیم: «رؤیایِ خلق تو از شبهایِ بیقصهی کودکیام رشد کرد و در حیاط سردِ خانهی میانسالیام ریشه دواند. چندین سال از نیمههای شب تا خروسخوانِ صبح میان مشتی کاغذ نشستم و ساعتها زُل زدم به سفیدیِ کاغذ تا شاید معجزهای رخ دهد، تا بنویسمت، تا بیارایمت...».