بچه معمولی
داستانهای نوجوانان انگلیسی - قرن 21م.
«مورف کوپر» از خانه جدیدش بدش میآید، تا حالا در زندگی از چیزی به این اندازه بدش نیامده است. مشکل خانه جدید این بود که خیلی نو بود. وقتی مورف کوچکتر بود در خانه «یخیلی» قدیمی زندگی میکرد که پلههای چوبیاش به یک اتاق زیر شیروانی راه مییافت و پر از جعبههای عجیب و غریب بود، حالا با آمدن به این خانه او باید به مدرسهای جدید نیز برود. مدرسه جدیدش فوقالعاده محرمانه و ابر عجیب و غریب است. همکلاسیهایش میتوانند پرواز کنند، آب و هوا را عوض کنند یا توی هوا اسب بسازند. کوپر فکر میکند که او هم باید قدرت فوقالعادهای داشته باشد اما او هیچ قدرتی ندارد و... .