جادوگری و مومیایی
داستانهای ماجراجویانه - ادبیات نوجوانان
پدر "نریا" کاهن اعظم خانهی مردگان است. او تصمیم میگیرد دخترش را با خود به آنجا ببرد تا کار در خانهی مردگان را آموخته و در آنجا مشغول شود. نریا از کارش در خانهی مردگان لذت میبرد. وقتی فرعون میمیرد، چون به اعتقاد مصریان باستان مردهها باید با حیوانهایشان دفن شوند، به نریا میگویند تا گربهی فرعون را مومیایی کند. اما گربه هنوز زنده است و نریا باید چارهای بیندیشد. او از هیاهوی زیادی که به خاطر مرگ فرعون ایجاد شده استفاده کرده و گربه را از خانه مردگان خارج میکند. سپس به منزل رفته و هرچه خردهریزه پیدا کرده جمع میکند و در این میان حتی از اسباببازیهای برادر کوچکش هم نمیگذرد، تمام آنها را با خود برداشته و به خانهی مردگان بازمیگردد و از همهی وسایل استفاده کرده و یک مومیایی شبیه گربه میسازد. اما برای اینکه برادرش را راضی نگهدارد تا به پدر شکایت نکند که اسباببازیهایش را خوهرش گم کرده، گربه را پنهان از دیگران داخل صندوقی گذاشته و پس از تظاهر به شعبدهبازی و جادوگری آن را از صندوق بیرون آورده و به برادرش هدیه میکند.