نوسازی و اصلاحات در ایران (از اندیشه تا عمل)
اصلاحطلبی - ایران / اصلاحطلبان - ایران / ایران - اوضاع اجتماعی / ایران - سیاست و حکومت
نویسنده در تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است: چرا کشور ما ایران علیرغم تجربهی بیش از یک قرن نوسازی و اصلاحات، نتوانسته به کشوری مدرن و توسعه یافته تبدیل شود؟ وی علت اصلی این امرا را فقدان یک مبنای نظری روشن و چارچوب تئوریک منسجم میداند و معتقد است به جای محتوای عمیق و علمی فلسفی عام مدرنیته و نوسازی اساسی و ساختاری و همهجانبه، تغییرات اجتماعی تحت تاثیر یک نوع ایدئولوژی وارداتی نوسازی و توسعهروی داده که اگر چه جامعهی ایران را از حالت سنتی خارج ساخت ولی نتوانست آن را به جامعهی مدرن و توسعهیافته تبدیل کند. حاملان و عاملان نوسازی نیز فاقد صلاحیتهای لازم برای هدایت تغییرات اجتماعی به سمت توسعه بودند و در غیاب یک بورژوازی اصیل و سرمایهگذاری صنعتی و ملی، دولت نیز کارایی و کارآمدی و صلاحیت و مشروعیت و اقتدار و استقلال لازم را برای پیشبرد آگاهانهی تغییرات و صنعتی کردن کشور و تحقق دموکراسی و توسعه نداشت. نظریهی اصلی این پژوهش آن است که ضعف دولت مرکزی، بحران عمیق اجتماعی و مداخلات خارجی یک بیثباتی پایدار را به جای ثبات پایدار ـ که برای توسعه ضروری است ـ در ایران به وجود آورده و این موضوعات را تداوم بخشید: چرخهی باطل بحران، اصلاحات ناموفق مقامات دولتی، تضعیف بیشتر دولت، اعتراضات و جنبشهای اجتماعی و انقلابات ناموفق و ناتمام از نظر تحقق اهداف اصلاحی و رادیکال هجوم خارجی و تشدید تخریب وتعمیق بحران و عقبماندگی از کاروان ترقی.کتاب از چهار بخش تشکیل شده است. در بخش نخست مبحث ادبیات نوسازی و مدرنیته مطرح شده است. در بخش دوم و سوم تجربهی نوسازی و اصلاحات در چهار دورهی قاجار (شامل دورههای: عباس میرزا، قائم مقام آخوندزاده، مستشارالدوله و طالب اوف)، مشروطیت، پهلوی و جمهوری اسلامی بررسی گردیده است. بخش چهارم نیز به بررسی اندیشههای اصلاحطلبان دینی از عصر قاجار تا انقلاب اسلامی اختصاص دارد.