روزی که پدرم مرا جدی گرفت
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
داستان کوتاه «روزی که پدرم مرا جدی گرفت» روایت زندگی دختری است که برحسب عادت، هر روز مطلبی خواندنی را مطالعه میکند. روزی دختر تصمیم میگیرد تا بخشی از خاطرات گذشتة خود را مرور کند. در این بازنمایی، او خاطرة فوت پدرش، و وابستگی بیش از حد خود را به اعضای خانواده، پس از پدر به یاد میآورد. او در تحلیل خود از این بازنمایی به این موضوع میاندیشد که چرا در آن هنگام درک صحیحی از حوادث گوناگون نداشته است؟ عناوین دیگر داستانهای مجموعة حاضر عبارتاند از: در جست وجوی پاسخ سئوال بر زبان نیامده؛ زیر باران بیوقفه؛ عطش یک آرزو؛ در هالة یک قصه؛ در قالب یک خاطره؛ قاب تقدیر؛ لحظات مشترک طلوع و غروب؛ از قاب سحر جسته؛ تسلیم آتش؛ جشن باغ؛ گردش در باغ سوخته؛ زیر آواز پا به زا؛ واله؛ صبح روز عاشوری؛ یک حق فراموششده و بوی نجات عظیم.