پو به مدرسه میرود
داستانهای حیوانات / داستانهای کودکان و نوجوانان / داستانهای تخیلی / افسانههای جدید
آخرین روزهای تابستان بود و دوستان پو کوچولو در حال رفتن به خانة «کریستوفر» بودند. آنها قصد داشتند از کریستوفر بپرسند که عروسکهای پشمالو نیز میتوانند به مدرسه بروند؟ کریستوفر در جواب به آنها یادآوری کرد که «پو» و دوستانش خیلی باهوش هستند و میتوانند به مدرسه بروند. اما مشکلی وجود داشت و آن اینکه مدرسة کریستوفر خیلی از جنگل دور بود. پس آنها به این نتیجه رسیدند که در جنگل، یک مدرسه فقط برای عروسکها بسازند، سپس شروع به ساختن مدرسه کردند. پس از پایان کار آنها هرروز به مدرسه میرفتند و چیزهای زیادی را میآموختند.