تمنای تو
داستانهای فارسی - قرن 14
دوازده سال پیش، «تمنا» برای اخذ مجور خروج از کشور، به صورت ظاهری، به عقد یکی از آشنایان درآمده است و اکنون که بازگشته، متوجه شده که امیر حاضر به طلاق وی نیست. درگیریها و بحثهای آن دو هر روز شدیدتر میشود و با وجودی که هر دو به خوبی میدانند به یکدیگر علاقهمند هستند، بازهم شرایط را سختتر میکنند. تا این که تمنا از راه قانونی اقدام کرده و بالاخره موفق میشود طلاق بگیرد. شب سفرش به سوئد امیر خود را به او رسانده و تا آنجا که میتواند التماس میکند که تمنا از تصمیم خویش بازگردد و وقتی موفق نمیشود، دلشکسته به خانه برمیگردد. تمنا در آخرین لحظهها، متوجه اشتباه خود شده و از سوار شدن به هواپیما، خودداری میکند.