قصهی دودهای سیاه
هوا - آلودگی - شعر
درختی بود که انسانها آن را از خاک بیرون آوردند وبه شهر بردند، دوست درخت هم که یک پرنده بود به همراه او رفت. انسانها درخت را در کنار پیادهرو کاشتند. شهر بسیار شلوغ و آلوده بود و درخت در آنجا زندانی شده بود. بالاخره درخت و پرنده و صاحب پرنده دعا کردند و از خدا خواستند که سیاهیها و آلودگیها از بین بروند. ناگهان باد دود ماشینها را برد و باران آمد و زمین را شست و کمکم شهر آفتابی شد و همه را خوشحال کرد. این کتاب با موضوع «آلودگی هوا» در قالب شعر برای کودکان گروه سنی «ب» و «ج» به چاپ رسیده است.