سبد سفارش شما خالی است!

گرگ درنده‌ای در صحرایی زندگی می‌کرد. در یک روز تابستانی گرگ، شکاری پیدا نکرده و گرسنه بود. در کنار چند بوتة خار، خرگوشی به خواب عمیقی فرو رفته بود و گرگ او را دید. خرگوش باهوش که خود را اسیر و گرفتار گرگ دید، با چرب‌زبانی با گرگ گفت‌وگو کرد و برای این که خودش را نجات بدهد، نقشه کشیده که به روباه خیانت کند و گرگ به جای او روباه چاق و چله را بخورد. به همین دلیل، گرگ به خانة روباه رفت، اما روباه زیرک متوجة طمع گرگ و خیانت خرگوش شد و با حیله‌ای آنها را به سزای عمل بدشان رساند. این کتاب برگرفته از کلیله و دمنه است که به همراه تصاویر برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است. در این کتاب محصولات دیک ـ لاک (دیسک کتاب داستان کودکان) و وب‌سایت «قوی سفید» نیز معرفی شده است.