شب حسرت
کتاب حاضرداستانی به قلم"زهراخزاعی" است. داستان دربارهی دخترجوانی به نام"سمیرا" است که دانشجوی رشتهی پزشکی است و علیرغم میل پدر و مادرش با یکی از همکلاسیهایش به نام"بهروز" ازدواج میکند. بهروز و سمیرا علاقهی زیادی به هم داشتند. اما در شب عروسی ماشینشان به خاطر سرعت زیاد تصادف میکند و بهروز چشمهایش را از دست میدهد و دیگر حاضربه قبول سمیرا نمیشود...