پیتر دیگر از تاریکی نمیترسد
ترس از تاریکی - داستان / داستانهای اجتماعی
مادربزرگ پیتر ساندلی بیمار است. پدر و مادر، قبل از رفتن نزد مادربزرگ، از خانم شارلوت میخواهند که نزد پیتر و سوزی برود و شب نزد آنها بماند. قبل از ورود خانم شارلوت به خانه، برق خانه قطع میشود و پیتر چراغقوه را روشن میکند. با دیدن سایر اشیاء، بچهها میترسند. در همین هنگام خانم شارلوت به خانه میآید و برای از بین بردن ترس آنها، شروع به بازی با سایهها میکند. این کتاب مصور با موضوع غلبه بر مشکلاتی مثل ترس، کمرویی و... برای گروه سنی «ب» به نگارش درآمده است.