اندیشه سیاسی شریعتی و نقد شریعتیسم
نگارنده در معرفی کتاب خاطر نشان میکند: "... کوشش ما آن بود که نخست به حدود و ثغور اندیشه شریعتی آگاه شویم، آنگاه در این گستره، اقلیم اندیشه سیاسی وی را کشف و بازخوانی کنیم، به گونهای که با بخشهای دیگر آن کلیت، روابط منظم و ساختاری داشته و در تناقض با آن قرار نگیرد که این امر متضمن شناخت مبانی، روش و گفتمان خاص شریعتی بود که در فصول مختلف کتاب بدان پرداختهایم. نتیجه به دست آمده آن است که شریعتی براساس شاخصها و معیارهای اندیشه سیاسی و نیز سیر و سرگذشت اندیشهاش در تعامل با اجتماع و سیاست و نیز جهان غرب، دارای اندیشه سیاسی است. که افقهای آن تاکنون در جریان کلی سیاست پژوهی و نظریه پردازی سیاسی ایران، پنهان بوده است. اندیشه شریعتی از حیث اتخاذ ایدئولوژی ـ چونان ابزاری انتقادی و سرمشق روشی ـ و نه مرامی و مسلکی ـ و توجه به بخش اجتماعی سیاست یعنی نقش نیروها، ساختارها و پیکره روابط اجتماعی در شکلدهی به سیاست از مجرای نظریه سیاسی معطوف به الگوی حکومت، بیگمان، اندیشهای سیاسی است. مبادی و مبانی نظریه پردازی سیاسی در اندیشه شریعتی از منظر توجه به نقش اجتماعی مذهب و محوریت آن در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، شناخت پیوندهای میان روحانیت و طبقات سنتی اقتصادی و قدرتهای سیاسی، احیای نقش و جایگاه مردم در شکلدهی به سیاست و قرار گرفتن آن در حکم مبنایی برای شکل دهی به حوزه عمومی بومی برای جامعه ایران در برابر حوزه قدرت، بی تردید و البته به صورتی نهان و پیچیده در زبانهای مختلف و پراکنده در آثار متعدد وجود دارد. درک آن مبادی، مبانی و مجاری مستلزم پرداختی نو در کلیت اندیشه شریعتی و کشف رشتهها و مفاصل ارتباطی آن براساس محوریت نظریه پردازی سیاسی (مدرن) ممکن است. از همین نقطه عزیمت یعنی ضرورت محوریت نظریه پردازی سیاسی است که ما به بزرگترین مشکل اندیشه سیاسی شریعتی که بن بست اصلی در معرفت سیاسی اوست، نایل میشویم. ناگفته نماند که این مشکل مشکل اساسی روشنفکران ایران و از جمله شریعتی است که ما با نام "سیاست ستیزی" از آن یاد میکنیم". مباحث یاد شده کتاب در قالب این عناوین فراهم آمده است: "روزگار شریعتی"، "شریعتی و اندیشه سیاسی"، "روش در اندیشه سیاسی شریعتی"، "مبانی اندیشه سیاسی شریعتی"، "متن اندیشه سیاسی شریعتی" و "منتقدان شریعتی".