آوازهای یک رویا
آقای «الکس گالو» ویراستار یک شرکت بزرگ انتشاراتی بود. او بعد از جدایی از همسرش برای گذراندن تعطیلات تابستان به دهکدة سن جورج رفت. او در آن دهکده مهمان مستخدمان خانهای شد که متعلق به خانمی به نام «دینا فاضل» بود. دینا در آسایشگاه روانی به سر میبرد و مستخدمان او از خانهاش مراقبت میکردند. گالو در آن خانه دفتر خاطرات دینا فاضل را خواند و با خصوصیات او آشنا شد. گالو در میان نوشتهها، با زن رازآلودی که قدرت سازگاری او با حادثههای زندگیاش بینظیر بود، مواجه شد؛ اما در دنیای واقعی به او مهر بیمار روانی زده و او را به آسایشگاه برده بودند. الکس در پی کشف این تضاد به دیدار دینا رفت و این راز را کشف کرد.