آوازهای ممنوع

آوازهای ممنوع

داستان‌های فارسی - قرن 14

"نیما"، "پرستو" و جمع دیگری از دختران و پسران در بازگشت از کوه، سرمست و بی‌خیال، در خیابان‌ها می‌رانند و می‌خندند. خنده‌ی آن‌ها با رسیدن ماشین گشت و بی‌پروایی نیما در پاسخ دادن به آن‌ها، محو می‌شود. سرنشینان هر دو ماشین به کلانتری منطقه برده می‌شوند و از همه‌ی آن‌ها تعهد گرفته می‌شود. سرهنگ "مهدی‌خانی" با دیدن نام فامیل نیما ـ روح‌الامینی ـ به یاد "مجید" می‌افتد. نیما در صحبت‌هایش به او می‌فهماند که او را با کس دیگری اشتباه گرفته است. پس از آزادی دخترها و پسرها، سرهنگ به گذشته‌ی نه‌ چندان دور خویش در جبهه‌ها بازمی‌گردد؛ روزی که فرزند دوستش مجید به دنیا آمد. او همان‌جا در سنگر نام او را "روح‌الله" گذاشت. نیما، سرهنگ را به یاد مجید و دوران با او بودن و از سویی یاد مجید او را به یاد نیما و جوانان امروز می‌انداخت. به رغم بی‌توجهی‌های نیما، گریزها و بی‌اعتنایی‌های وی، سرهنگ او را یافته و متوجه می‌شود که پسر مجید است، اما او این موضوع و افتخار شهادت پدرش را نیز انکار می‌کند. سرهنگ، سرانجام راه دوستی با نیما را می‌یابد و دست‌نوشته‌های مجید را به او می‌رساند که تحولی درونی را در وی ایجاد می‌نماید.

قیمت چاپ: 4,000 تومان
نویسنده:

قاسمعلی فراست

ناشر:

قدیانی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1391

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

168

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789645362360

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف