کلوچه بزرگ
پسرک با صدای آواز خروس از خواب بیدار شد. او میخواست برای صبحانه یک کلوچة بزرگ بخورد. مادر به او گفت که آرد، تخممرغ، مربا، شیر و... تهیه کند. پسر به گندمزار رفت و بعد از چیدن گندمها با آسیابان، شروع به کوبیدن گندمها با خرمنکوب کردند و بعد از آسیاب گندمها، پسر آرد را به مادر داد. به همین ترتیب و با زحمت فراوان وسایل مورد نیاز را تهیه کرد و با مادر شروع به پختن کلوچة بزرگ کردند. این کتاب با موضوع داستان آشپزی برای گروه سنی جب» و «ج» به نگارش درآمده است.