قلعه قهرمانان تسخیرناپذیر است
داستانهای فارسی - قرن 14
«دادبه پارسی» به دست خلیفة بغداد به زندان افکنده میشود. پدر دادبه سردسته و رهبر مخالفان بوده و بعد از او دادبه جانشین پدر شده است. او را دستگیر کردهاند تا شکنجهاش دهند که دوستانش را معرفی کند. بعد از شکنجههای بسیار، هم زندانی وی «برزو» به رئیس زندانیان، «قهرمان» پیشنهاد میدهد که او و دادبه را آزاد کند تا همه جا مراقب دادبه باشد و از محل استقرار مخالفان خلیفه باخبر شود و به او اطلاع دهد. قهرمان با پیشنهاد برزو موافقت میکند و آن دو را آزاد میکند. برادران برزو به استقبال آنها میآیند. «پوران»، خواهر آنها در دست خلیفة اهواز اسیر است و برزو سعی دارد با لودادن مخالفان و دوستان دادبه به ثروت برسد و خواهر خود را نجات دهد. برادران او که مردانی شریف هستند با جاسوسی برزو مخالفت میکنند. دادبه که از قبل از نقشة برزو آگاه بود، نامهای به وی مینویسد و در آن قید میکند که برای نجاتدادن پوران میرود. پوران و دادبه همدیگر را میبینند و عاشق هم میشوند. جنگی سخت در میگیرد و در آن جنگ تمام برادران پوران و خودش کشته میشوند و دادبه تا آخرین لحظه با دشمنان میجنگد و سرانجام خود نیز در این جنگ نابرابر کشته میشود.