خانهی غربت
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «خورشید با نور کمفروغش در پس کوههای مغرب کمکمک فرومیرفت و غروبی زیبا را به نمایش میگذاشت. گوسفندان از صحرا به آغل میرفتند و سگهای گله پسوپیششان در حرکت بودند. پرندگان دیگر نغمه عشق سر نمیدادند. شب در راه بود و روستا در سکوت».