چراغ جادویی علاءالدین
سالها قبل در سرزمینی دور، پسری به نام "علاءالدین" زندگی میکرد. روزی جادوگری به سراغ او آمد و باحیله او را با خود همراه کرد تا برای به دست آوردن گنج از او استفاده کند. در این میان گنج ـ که چراغی جادویی بود ـ به دست علاءالدین افتاد. او با استفاده از آن چراغ به ثروتی عظیم رسید و با دختر پادشاه ازدواج کرد. اما پس از مدتی جادوگر با نیرنگ موفق شد، چراغ را از علاءالدین بگیرد و صاحب ثروت او شود. علاءالدین از موضوع با خبر شد و با خوراندن شربت خوابآور به جادوگر، توانست بار دیگر چراغ را پسبگیرد. سپس علاءالدین مقداری طلا به جادوگر داد و او را رها کرد و به همراه همسرش سالیان سال در خوشی و سعادت به سر برد.