مهمیرا و کمدی احساس در چشمانداز خیابان پنجاه و پنجم
داستانهای فارسی - قرن 14
«زن» ساکن خیابان پنجاه و پنجم در تهران است که شوهری خشن و هوسباز به نام «پارسا» دارد. دختر او برای ادامه تحصیل و مستقل بودن به دانشگاهی در شیکاگو رفته است. زن با نامزد قبلیاش «محمد» هویت انسانی را تجربه کرده؛ اما او بر اثر وسوسة ثروتمندشدن محمد را ترک میکند و با ازدواج با پارسا و اطاعت از او در برابر شکنجهها و تحقیرهایش هویت خود را فراموش کرده و به یک بردة بیچون و چرا تبدیل میگردد، تا این که با آمدن «مهمیرا» جنی مسیحی که خود زخمخوردة قبیلة خود و تحت اسارت پیرمرد بدسیرتی است، زندگیاش متحول میشود. مهمیرا که شاهد رنجها و سختیهای زن است در مواقع بحرانی با نیروی حیرتآورش به یاری زن میشتابد، تا این که پیرمرد بدسیرت از راه میرسد و ماجراهای دیگری به وقوع میپیوندد.