نوزده پرچم
داستانهای فارسی - قرن 14 - مجموعهها / جنگ ایران و عراق، 1359 - 1367 - داستان
در داستان کوتاه «نوزده پرچم»، راوی که خود یکی از اعضای گروه 19 نفره است، دو ماه است که به همراه پنج مهندس و 14 سرباز به جزیرهای آمدهاند تا با نیروهای عراقی مبارزه کنند. با به شهادت رسیدن هریک از رزمندگان، پرچمی بر سر مزارش برافراشته میشود. راوی لحظه به لحظة این مبارزه و به شهادت رسیدن همرزمانش را روایت میکند تا این که در نهایت، خود نیز به شهادت میرسد. در بخش پایانی داستان میخوانید: «نیم ساعت پیش، آخرین نامة دختر کوچولویم را برای صدمینبار خواندم. نه دقیقه قبل ترکش سه جای بدنم را پاره کرد. یک دقیقه پیش عکس دخترم از جیبم افتاد. پلکهایم سنگین شده است. افق در دوردست سرخ سرخ است. نوزده پرچم در باد میرقصند. صدای بمبافکنی سرم را پر میکند. به پهلو میافتم. باد دفترم را میبرد. نفسم بالا نمیآید. قلبم میخواهد نزند.» در این کتابچه، 14 داستان کوتاه از نویسندگان مختلف و با موضوع جنگ تحمیلی گرد آمده است.