آفتابدار
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر ماجرای آدمهایی است که با قاعده خودشان زندگی میکنند و رسم دنیا برایشان خندهدار است. داستان در روزی آغاز میشود که رضا با نقشه یک کار بزرگ وارد خانه کبری خانم میشود. یدی که دیگر از شکار تاکسیهای سبکار خسته شده، با او همراه میشود و ماجراها با حضور اسد خیاط، آشغالفروش، ابوقاهر، ساقی، دختر آشفروش و عباس قراضه پیش میرود. رحیم همچنان در فکر ماهی است و پس از سالها، رضا انتقام آقا رضا موتوری را میگیرد.