پنج قصه: برگرفته از داستانهای کهن ایران
داستانهای کوتاه فارسی / افسانهها و قصههای ایرانی - ادبیات کودکان و نوجوانان
در یکی از شهرهای زیبای قدیم کشور ایران، حاکمی بداخلاق و از خودراضی حکومت میکرد. او هرروز، به بهانههای واهی مردم را به دست ماموران خود میداد تا آنها را حسابی کتک بزنند. روزی حاکم تصمیم گرفت، مانند بتی باشد که مردم او را بپرستند و سجده کنند. به پیشنهاد وزیر مجسمهای به شکل حاکم در میدان مرکزی شهر نصب کردند. حاکم قانونی گذاشت که اگر کسی به مجسمه احترام نکرد، بعد از برآوردن سه آرزو و خواسته، او را بکشند. روزها گذشت تا جوانمردی عشایری از شنیدن کشته شدن مردم بیگناه به علت سهلانگاری در احترام به مجسمة حاکم به ستوه آمد و با خود عزم کرد که این رسم نکوهیده را از بین ببرد و درسی به حاکم دهد تا هیچگاه فراموش نکند. به همین علت با تصمیم قبلی پیش چشم ماموران به مجسمه احترام نکرد، ماموران او را نزد حاکم فرستادند و او توانست نقشة خود را عملی کند و به هدفش برسد. «پنج قصه» برگرفته از داستانهای کهن ایران و با عنوانهای گنج مراد (مرد و نامرد) دانایی، شغل شاهنامه، قانون حاکم ظالم و ارزش جان است.