طلوع تلخ
داستانهای فارسی - قرن 14
این داستان درباره دختری 13 ساله به نام «آهو» است. آهو، رعیتزاده است و یک روز که به جنگل رفته بود و به زحمت چند انار چیده بود به هنگام برگشت به خانه به خاطر خیسی زمین، به زمین میخورد و تا سر بلند میکند ارباب را میبیند. او با ترس و وحشت پس از پاسخ دادن به سؤالات ارباب به خانه بازمیگردد. پس از چند روز، وقتی سرِ زمین به همراه مادرش مشغول کار بود، «یوسف»، پسر ارباب به سراغ آنها میآید و مادر آهو را به خانهی ارباب میبرد و... .