سرود زندگی
داستانهای فارسی - قرن 14
«خایدالو»، شهری کوچک بود با جمعیتی اندک حدود 3 تا 4 هزار نفر. شهری در دامنه تکه کوهی از شاخههای سلسله کوههای زاگرس. «ابوالقاسم» در آنجا متولد شد. او میدانست که در آن روزگار به دنیا آمده است تا با شرایط سخت و ناهموار بجنگد. برادرش «اسدالله» به او بسیار حسادت میکرد. خواهرانش هم دستِکمی از اسدالله نداشتند. اما ابوالقاسم خوب میدانست که تنها راه رسیدن به آرزوهایش، داشتن نگرش مثبت، تلاش و عشقورزی به اطرافیان است.