کیف جادویی
داستانهای تخیلی
در این کتاب مصور و رنگی که برای گروه سنی "ب" تدوین شده، حکایت پیرزن جادوگری بازگو میشود که در دهکدهای دوردست زندگی میکرد. او پول و اموال مردم دهکده را میدزدید. مردم دهکده از دزدیهای پیرزن اطلاع داشتند اما هیچ کس نمیتوانست آن را ثابت کند. پس از گذشت سالها، پیرزن که بسیار ناتوان شده بود، مجبور بود هرروز، یکی از دختران دهکده را برای نظافت به خانهاش بیاورد. او هر روز، قبل از شروع کار خدمتکاران، به آنها گوشزد میکرد که دودکش را تمیز نکنند. تا این که، روزی یکی از خدمتکاران نسبت به این مساله کنجکاو شد و هنگامی که پیرزن در خواب بود، از فرصت استفاده کرده و دستهی جاروی خویش را در دودکش اجاق فرو برد که ناگهان، یک کیف از دودکش پایین افتاد و...