بازی آونگ
در این نمایشنامه، در دهکدهی دورافتاده در "هاییتی"، "ویلیام تورال"، جادوگر ـ پزشک سیاهپوست درست در سالگرد مرگش در هیاتی ناشناس بازمیگردد. او قصد دارد از همسر بیوفا و خیانتپیشهاش، "آنجلیا"، که با همدستی شوهر جدیدش ـ "فیلیپ" ـ دست به جنایت زدهاند، انتقام بگیرد. تمام طول شب آنجلیا بی آن که تورال را بشناسد از گذشته سخن میگوید و در این میان حقایق پشتپردهی بسیاری آشکار میگردد و سرانجام تورال درمییابد که همسرش در لحظهی نوشیدن زهری که فیلیپ او را مجبور به خوردنش کرده، توانسته با نوشیدن دارویی که خود کشف نموده بود به خوابی عمیق فرو رود و از مرگ بگریزد. تورال، فیلیپ را میکشد و همان دارو را به آنجلیا میخوراند تا بازی سرنوشت چون آونگی که پس از رها شدن دوباره به نقطهی آغاز بازمیگردد، تکرار شود.