کسی که دوستش میداشتم
داستانهای فرانسه - قرن 20م.
در این داستان «کلوئه» زنی جوان است که عاشقانه همسرش٬ «آدرین» را دوست دارد. «کلوئه» و «آدرین» در صف سینما با هم آشنا شده بودند. پس از چندین سال زندگی، روزی «آدرین» چمدانش را جمع میکند و به «کلوئه» میگوید که معشوقهای دارد و تصمیم گرفته «کلوئه» را ترک کند. «کلوئه» همراه دو دختربچه کوچکش پاریس را ترک میکند و به خانه مادر و پدر «آدرین» میرود. پدرشوهر «کلوئه» او و دو نوهاش را به خانه قدیمی خودشان که دورتر از خانه فعلیشان است میبرد تا آنها کمی حال و هوا عوض کنند.