دخترپیچ
داستانهای فارسی - قرن 14
رمان حاضر دو داستانِ مجزا دارد که در نقطهای تأثیرگذار همدیگر را قطع میکنند؛ یکی روایتِ پسری که ممیز مالیاتی است و ساکن مشهد که پدرش او و مادر و زمینهای زعفرانشان را ول کرده و در جایی که هیچکس خبر ندارد گم شده است، و یکی داستان دختری که در ملاقاتی کاری دل به این مرد میبازد و این تازه آغازِ این رمان است. افسانهای قدیمی بینِ زعفرانکارها است که میگوید زعفران نفرین کننده و شوم است برای کسی که آن را میکارد. همین باور در فضای شهری و مدرنِ رمان قرار است باعث شود تا شاهدِ اتفاقهایی پیشبینینشده باشیم.