مرزهای متروکه
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «سنت خورشید»، «افسانه شخصی»، «پل جادویی»، «عطیه»، «فرودگاه»، «مکان عمومی»، «عقاب»، «رنگها»، «ترانه»، «چراغهای ماری» و «شیپور» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «سنت خورشید» میخوانیم: «مکثی کرد و منتظر شد که پیشخدمت ظرفهای ناهار را روی میز بچیند و بعد ادامه داد که پدرت مرد خوب و مهربانی بود. کنارش احساس آزادی میکردم، اما نمیتوانستم با او زندگی کنم. در مهدکودک کار میکردم تا هم کنار تو باشم و هم درآمدی به دست آورم».