مرگ بر فئودال پنج بخشه
داستان کتاب حاضر، با الهام از شعری از «سلمان هراتی»، با عنوان «مرگ بر فئودال پنج بخشه» است و ماجرای کشاورزانی رنج کشیده و ستم دیده از جور ظالمان و فئودالها را به تصویر میکشد. «عبدالله» و «خدیجه» دختر کدخدای روستای «دهمیان»، دو جوان عاشق و دلداده هستند که به زودی قرار است ازدواج کنند، امّا عشق آنها مورد حسد «هوشنگ»، ملقّب به عقرب، فرزند ناصرخان مالک و فئودال منطقه قرار میگیرد. «عبدالله» در نزاع ساختگی از جانب «هوشنگ»، دو چشم خود را از دست میدهد و کدخدا به خاطر ترس و تهدید «ناصرخان» و «هوشنگخان»، «خدیجه» را به عقد «هوشنگ» در میآورد. «هوشنگ» که قبلاً ازدواج کرده و دکتری قلابی است، بعد از یک سال و نیم، «خدیجه» را با خفت از خانه بیرون میاندازد. «خدیجه» به روستای خود بازمیگردد و بعد از مدّتی با «عبدالله» ازدواج میکند و صاحب فرزند دختری به نام «زینب» میشود. بار دیگر سایة شوم «هوشنگ» و «ناصرخان» بر زندگی آنها میافتد و آنها باعث مرگ «خدیجه» و «زینب» میشوند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، «هوشنگ» و «ناصرخان» به سزای عمل خود میرسند و مردم از این رویداد شاد میشوند.