آمده بودی برای خداحافظی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
«آمده بودی برای خداحافظی» داستان زنی است به نام «اوین» که شوهر پاسدارش را نیروهای کرد در استادیوم اسیر کردهاند. وقتی برای مصطفی غذا برده بود، جلوی در استادیوم «شوان»، عشق قدیمیاش را میبیند. اوین در جوانی عاشق شوان، دوست برادرش بود، اما شوان هیچوقت به او نگفت که دوستش دارد و یک شب در تاریکی از اوین برای همیشه خداحافظی کرد. اوین بعد از رفتن شوان با «مصطفی» ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر شد. با دیدن شوان تمام خاطرات سالهای جوانی از ذهنش گذشت و از شوان خواست که به شوهرش کمک کند. به خانه برگشت، وقتی صبح باز به دیدنشان رفت، جنازة شوان و مصطفی را کنار هم پیدا کرد. کتاب حاضر، حاوی داستانهای کوتاه فارسی است. آمده بودی برای خداحافظی؛ عشق توی فنجان قهوه؛ پلاک 31؛ حرف تازهای دربارة عشق؛ مرد و مه؛ بانو و یحیی از جمله عنوانهای داستانهای کتاب هستند.