ساعت 4 آن روز
راوی در این رمان از خاطرات سیاسی خود قبل از انقلاب، سخن میگوید .او به هنگام مبارزات سیاسی دستگیر میشود و از زندان شاه وقایعی را بازگو میکند .بخش اعظم این خاطرات مربوط به زندان شاه، همرزمان راوی و دیگر زندانیهاست .راوی در این داستان به تدریج به نوعی سرخوردگی میرسد و از گذشته خود این گونه یاد میکند که بخشی از زندگی خود را به بیهودگی سپری کرده است .