پروانه بر ناقوس، سرباز شال بلند، از درون به برون، گرهای در تار و پود یک نقش
در نمایشنامة «پروانه بر ناقوس» ایوان و ادنا پس از ازدواج با یکدیگر صاحب فرزندی نمیشوند. آن دو «ادریس» را به فرزندی میپذیرند. ایوان که جهود است، روزی در گفتوگو با ادریس از ترس از مرگ سخن میگوید. ادریس در پاسخ میگوید: «ترس نداره من یه شب خواب دیدم که یه پروانه چرخید و چرخید و اومد نشست رو شونههام. خواستم بگیرمش که گفت: تو نباید منو بگیری من خودم تو رو میگیرم بعد پرید و رفت». ادریس در ادامه از تعبیر این خواب میگوید که شاید آن پروانة مرگ بوده است. ادریس پس از چندی در حملة رژیم بعث به آبادان مجروح میشود و هنگامی که بدنش خونین شده، جراحت خود را از ایوان پنهان میکند. اما ایوان با باز کردن دکمههای کت ادریس به جراحت او پی میبرد. ادریس در این لحظه میگوید: «حالا میتونم خوب بخوابم و مدام خواب ببینم. خواب پروانههایی رو ببینم که میآن و میریزن تو جیبام و دلم میخواد این همه قشنگی رو قایم کنم از همة دنیا». این مجموعه حاوی چهار نمایشنامة برگزیدة بیست و هفتمین جشنوارة بینالمللی تئاتر فجر است. عناوین و نویسندگان این نمایشنامهها عبارت است از: «پروانه بر ناقوس/ فارس باقری»، «سرباز شالبلند/ علیرضا حنیفی»، «از درون به برون/ محمود ناظری»؛ و «گرهای در تار و پود یک نقش/ ترانه برومند».