شاه عشق
داستان حاضرِ، روایت شیفتگی "شهلا" به پسری است با نام "شاپور" که افسر نیروی هوایی است. اما شاپور سرانجام به "صنم" ـ خواهر شهلا ـ ازدواج میکند. شهلا که از این پیوند، بسیار ناراحت است. علت خیانت شاپور را نسبت به خود. جویا میشود. در بخشی از داستان، آمده است: "آن شب شاپور به من با صدای لرزانی گفت که دوستت داشتم ولی تو در امتحانی که من ترتیب داده بودم تا تو را برای زندگیام آماده کنم، قبول نشدی، چرا که همهی خواستههای من را به نحو احسن برآورده کردی. صنم را هم آزمودم. به او پیشنهاد دوستی دادم. بارها سر راهش قرار گرفتم ولی او با بیاعتناییاش ثابت کرد که به مردان بیتوجه است. کسی که به من توجه نمیکرد، حتما به مردان دیگر هم اعتنا نمیکرد ولی تو خانواده، حیثیت و شرافت و سلیقهی خود را زیر پا گذاشتی تا قلب مردی را به دست آوری. چه بسا به این راحتی برای مردان دیگر هم از همه چیزت میگذشتی ولی در مورد صنم، محاسباتم اشتباه از آب درآمد و همچنین در مورد تو".