دختری به نام خورشید
کتاب حاضر، سرگذشت دختری است روستایی به نام "خورشید "که با جوانی به نام "رسام" ازدواج میکند" .رسام "که از ابتدا نیز با فریب و نیرنگ به خواستگاری رفته بود، خورشید را همراه خود به تهران میبرد .او در لحظه اول به "رسام "شک میکند، چون "رسام "به او گفته که در منطقه شمال شهر زندگی میکند ;در حالی که در بدو ورود به یکی از محلات جنوب شهر میرود .خورشید در درون خانه با آدمهای عجیب روبهرو میشود و پس از اندکی درمییابد که قدم به یک خانه فساد گذاشته است . ...