تارا
"ایراندخت "زن ثروتمندی است که بعد از طلاق از پسرعمویش "چنگیز "به خارج از ایران میرود و به تحصیل روی میآورد .او در آن جا با پسری به نام "خشایار "آشنا شده با او ازدواج میکند و به ایران بر میگردد . خشایار در دانشگاه به تدریس مشغول میشود و ایراندخت نیز صاحب یک شرکت بزرگ میگردد .در این میان "غزاله "یکی از دانشجویان خشایار به او دل میبندد و ....