سالها در مدوسا
در زمانی از یاد رفته و در فاصلهای بسیار دور کهکشانی پیر در ژرفای کیهان به نام «مدوسا» جای داشت که با حلقههای بیشمارش، کاوشگران فضانورد را به خود جذب میکرد؛ فضانوردانی که میتوانستند در این کهکشان، حیاتهای نوینی را کشف و تجربه کنند. در یکی از حلقههای بیرونی مدوسا، سیارة عظیمی با نام آلدران بود که در آن، زمان از اول آفرینش از حرکت بازمانده بود. سیارة سیث هم با تمدن قدیمی خود در حلقههای آخر مدوسا جای داشت. حیات در مدوسا آن چنان عجیب و غریب بود که گاهی گلها هم به راه میافتادند تا به سرزمین دیگری بروند و تجارت کنند، اما برای این چنین صنعت و داد و ستدی نظم خاصی لازم بود که نبود و آن به خشونت میانجایید. در یکی از این خشونتها، کشتی «جک براوو» کاوشگر بیباک کیهاننورد به شدت مورد اصابت قرار گرفت و به سیارة آلدران پرتاب شد. این حادثه، ماجراهایی را به دنبال داشت که در ادامة داستان بازگو شده است.