خط سوم
"ترانه" در دفتر مجلهای عکاسی میکند. او دوستی به نام "الهه" دارد که روزی داستان زندگیش را برای ترانه بازگو میکند؛ الهه دختری شاد بوده است در دورهی نوجوانی با دوستان نابابی دوست و مرتکب اشتباهاتی میشود، ولی بر اثر حادثهای به خود میآید و کارهای گذشتهاش را کنار میگذارد. در این میان با پسری به نام "احسان" آشنا میشود. احسان در کتابخانه کار میکند و پسری معتقد و مذهبی است که به جبهه میرود و برمیگردد. الهه به احسان دل میبندد و سرانجام دل احسان را بعد از مدت زیادی به دست میآورد. ولی مادر احسان با این وصلت مخالف است. الهه با شخص دیگری ازدواج میکند و دختری به نام "تینا" به دنیا میآورد، ولی زندگیاش دوامی نمییابد. پس از آن الهه در رشتهی پزشکی ادامهی تحصیل میدهد. و احسان که وکیل شده با همسرش متارکه میکند. آندو پس از طی اتفاقاتی زندگی مشترکی را آغاز میکنند، و ترانه شرح زندگی آنها و خاطرات الهه را در قالب این کتاب مینویسد.