داستان "دختری مثل گل" به همراه سه داستان کوتاه طنز
در «دختری مثل گل»، «آتنه» به همراه خانوادهاش در روستایی زندگی میکند. «رستمخان» از ملاکان پیر آن روستا است که میخواهد با آتنه ازدواج کند ولی او موافق نیست. در این میان شخصی به نام «مختار»، که اهل شیراز و صاحب فرزندی با نام «حسین» است، دلباختة آتنه میشود و با او ازدواج میکند و این در حالی است که حسین در شیراز است و زندگی مستقلی از پدر خود دارد. زندگی مختار و آتنه با فراز و نشیبهای زیادی همراه است تا این که پس از مدتی آنها صاحب دختری با نام «زکیه» میشوند که شیرینی زندگی آنها را دوچندان میکند. سالها میگذرد و مختار بر اثر بیماری از دنیا میرود و «زکیه» و آتنه تصمیم میگیرند تا به شیراز رفته و حسین را بیابند. پس از چندی آنها حسین را که اینک ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است مییابند. در این میان برادر همسر حسین با نام «عباس» شیفتة زکیه میشود و آن دو نیز طی ماجراهایی با یکدیگر ازدواج میکنند. مجموعة حاضر شامل چهار داستان کوتاه تحت این عناوین است: خروس همسایه؛ خواب پریشان؛ ببر خودکشی میکند؛ و دختری مثل گل.