سودای زندگی
در این داستان "بدرالملوک خانم "زنی هفتاد و نه ساله است که داستان زندگی خویش را بازگو مینماید .او در اصفهان متولد میشود و در یازده سالگی هنگامی که پدر نماینده مجلس شورا میگردد، همراه خانواده برای ادامه زندگی به تهران میرود .پس از پایان دوره نمایندگی پدر که مصادف است با مرگ عمویش در اصفهان دوباره به زادگاه خویش مراجعت مینماید ;اما در وصیتنامه عمویش ذکر شده که او باید با تنها پسرش "سیفالله "ازدواج کند و ....