خورشید نفرین شده: غروب خورشید
داستانهای فارسی - قرن 14
داستان این رمان، از کینههای «کیان» از خانوادهاش آغاز میشود؛ زمانی که قدرتهای درونی و جادوییاش از سوی خانوادهاش پسزده میشوند. پسازآن، کیان با تکیهبر نیروهای خودش، تصمیمِ ساختنِ پنج الماس با پنج نیروی متفاوت را میگیرد تا گردنبندی به نام خورشید بسازد و نیروهایش را تکمیل کنند. کیان، به دنبال قدرت است و پادشاه «ری» میشود؛ اما در راهِ رسیدن به این قدرت، غافل میماند از جاسوسانی که در دستگاه حکومتیاش کار میکنند و در کنار او زندگی میکنند. ساختنِ گردنبند، راهی است که از اطرافیانش انتقام بگیرد.