هفت خوان و هفت بند
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «میعاد»، «ملکوت»، «تجلی نور»، «آرزوی دیرینه»، «یلدای محمد»، «یاس کبود»، «معمای مسیح»، «برف خوشحالی»، «اسی خان»، «حسرت دیدار»، «ماه پیشونی»، «گردان یکم»، «بستنیفروش»، «ایستگاه انتظار»، «وصال یار» و «درخت خرمالو» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در داستان «بستنیفروش» میخوانیم: ««حسن ریزه» بند کتونی هاشو محکم بست. هوا هنوز گرگومیش بود که به راه افتادند. «اکبر» سر کوچه منتظرش بود و دل توی دلش نبود. آخه مدتها بود که برای این کارشان برنامهریزی کرده بودند».