اهل هیچ کجا نیستم!
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان «نرگس» و «سمیرا» دو خواهر هستند که پدرشان پس از ازدواج مجدد همسرش که ادعای عاشقی میکرد، خودش را در آشپزخانه خانهاش دار میزند. نرگس که شاهد ماجرا بوده، بسیار ترسیده است. از آن پس نرگس و سمیرا به خانه مادربزرگشان میروند و با او زندگی میکنند. دخترها بزرگ میشوند اما اجازه دیدن مادرشان را ندارند. حالا نرگس قرار است با پسری به نام «آریا» ازدواج کند و... .